آخرین مطالب آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان
نم نم باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
شب تا سحر،من بودم و لالای باران اما نمیدانم چرا خوابم نمی برد! غوغای پندارم نمی مرد. غمگین و دلسرد، روحم،همه رنج، جانم،همه درد، آهنگ باران دیو اندوه مرا بیدار می کرد چشمان تبدارم نمی خفت. افسانه گوی ناودان،افسانه میگفت... چهار شنبه 25 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:54 :: نويسنده : محیا .مبینا و آریانا
باران که می بارد : جمعه 13 / 9 / 1392برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : محیا .مبینا و آریانا
نبار باران...................................عاشقانه اش نکن................................... منــــــــــــــــــــــــــــــــــــ و او ، مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا نشدیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـم !
جمعه 15 / 8 / 1392برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : محیا .مبینا و آریانا
من و یک پاییز و یک مهر در جاده ای پر پیچ و خم از برگ های نم پاییزی ، کمی مه و کمی بوی آتش چه لذتی داشت اگر تو هم کنارم بودی.... پاییز راعاشقانه دوس میدارم. نه فقط برای زیباییش،نه. برای این است که تنها کسی ست که میگذارد بی دغدغه در آغوش برگ هایش آرام گیرم. فقط اوست که تمام غصه هایم را می بیند. شاید این برگ ریزانش هم اشکی باشد که به درد من میریزد. سه شنبه 7 / 7 / 1392برچسب:, :: 16:35 :: نويسنده : محیا .مبینا و آریانا
هیچ وقت مغرور نشو... برگ ها درست وقتی میریزند که فکر میکنند طلا شده اند. پاییز برای بعضی ها غم انگیز است ، برای بعضی ها دل انگیز... برای من فصل سردی دل هاست... فصل باریدن اشکها... فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی... فصل رقصیدن شعله اتش در سکوت و سیاهی شب... این روزها هوای دلم هم پاییزیست... چهار شنبه 13 / 9 / 1391برچسب:, :: 16:33 :: نويسنده : محیا .مبینا و آریانا
پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روز خودش رو نشون میده، کاش همه ادم ها مثل پاییز باشن که از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن... چهار شنبه 13 / 9 / 1391برچسب:, :: 16:29 :: نويسنده : محیا .مبینا و آریانا
مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هر چه بدهد ، روح زندگی را برای خویش نگه میدارند... چهار شنبه 13 / 9 / 1391برچسب:, :: 16:26 :: نويسنده : محیا .مبینا و آریانا
صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() ![]() |